رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد چهارم (فهرست)

شمارهٔ 4-جلوه نخستین

1. رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است

2. نشان قافله سالار عاشقان این است

3. مبین به چشم حقارت به خون دیده ما

4. که آبروی صراحی به اشک خونین است

5. ز آشنایی ما عمر ها گذشت و هنوز

6. به دیده منت آن جلوه نخستین است

7. نداد بوسه و این با که می توان گفتن؟

8. که تلخکامی ما ز آن دهان شیرین است

9. به روشنان چه بری شکوه از سیاهی بخت

10. که اختر فلکی نیز چون تو مسکین است

11. به غیر خون جگر نیست بی نصیبان را

12. زمانه را چه گنه چوننصیب ما این است

13. رهی ز لاله و گل نشکفد بهار مرا

14. بهار من گل روی امیر و گلچین است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان
* مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* نظری کن ای ز رویت دل نسترن گشاده
* گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته
شعر کامل
خواجوی کرمانی