سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 117

1. ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست

2. گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست

3. خلق را بیدار باید بود از آب چشم من

4. وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست

5. نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد

6. قصه دل می‌نویسد حاجت گفتار نیست

7. بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم

8. آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست

9. ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت

10. آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست

11. بارها روی از پریشانی به دیوار آورم

12. ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست

13. ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی

14. گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست

15. قادری بر هر چه می‌خواهی مگر آزار من

16. زان که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست

17. احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش

18. حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست

19. سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه

20. ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست

21. گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن

22. بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست

23. لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی

24. زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست

25. دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن

26. من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی
* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
* چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
شعر کامل
حافظ