شمارهٔ 4
1. قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
2. مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
3. به ناز خفته چه داند که دردمند فراق
4. به شب چه میگذراند علیالخصوص غریب ؟
5. به قهر میروم و نیست آن مجال که باز
6. به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب
7. پدر به صبر نمودن مبالغت میکرد
8. ک ای پسر بس ازین روزگار بیترتیب
9. جواب دادم ازین ماجرا که ای باب
10. چو درد من نپذیرد دوا به جهد طبیب
11. مدار توبه توقع ز من که در مسجد
12. سماع چنگ تأمل کنم نه وعظ خطیب
13. به مکتب ارچه فرستادیم نکو نامد
14. گرفته ناخن چکنم به زخم چوب ادیب
15. هنوز بوی محبت ز خاکم آید اگر
16. جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب
17. به اختیارندارد سر سفر سعدی
18. ستم غریب نباشد ز روزگار عجیب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده