اهلی شیرازی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 61 : برای سنگ مزار سروده است

1. ای همنفس که میگذری بر مزار من

2. زنهار یاد کن ز من و روزگار من

3. نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل

4. ناگه بریخت باد اجل نوبهار من

5. من غمگسار خلق جهان بوده ام مدام

6. وا حسرتا که نیست کسی غمگسار من

7. خاری که بر دمد ز گل من بر آورد

8. گلهای حسرت از مژه اشکبار من

9. دارم امید آنکه بگریند دوستان

10. بر نا امیدی دل امیدوار من

11. من در شکار گور چو بهرام بسته دل

12. غافل که گور میکند آخر شکار من

13. با آنکه صد کنار پر از سیم کرده ام

14. گردون نهاد مزدی ازین در کنار من

15. زان خاک خویش کرده ام از آب دیده گل

16. تا بر دل کسی ننشیند غبار من

17. در کار روزگار نبندی دل ای حکیم

18. گر چشم اعتبار گشایی بکار من

19. یار و برادر و پدر از من جدا شدند

20. یارب تو باش از کرم خویش یار من

21. از لطف خویشتن نظری کن که از کرم

22. بر رحمت تو ختم شود کار و بار من

23. اهلی بغیر نام نکو نیست یادگار

24. این نکته یاد گیر تو هم یادگار من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
* که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
شعر کامل
سعدی
* با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
* بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
* هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
شعر کامل
حافظ