امیر معزی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 102

1. دولت موافقان تو را جاه و مال داد

2. گردون مخالفان تورا گوشمال داد

3. اختر شناس طالع مسعود تو بدید

4. ما را نشان فرخی ماه و سال داد

5. بازی است دولت تو که او را خدای عرش

6. بر گونهٔ فریشتگان پر و بال داد

7. دست فلک به چشم عنایت زمانه را

8. از چشمه‌های عدل تو آب زلال داد

9. تیغت ز بدسگال برانگیخت رستخیز

10. تا نامهٔ گنه به کف بدسگال داد

11. کاری محال کرد که کین تو جست خصم

12. بر باد داد خویش و سر اندر محال داد

13. ای شاه شرق عزّ و جلال تو سرمدی است

14. کین عز و این جلال تو را ذوالجلال داد

15. می خواه از آن نگار که او را ز بهر تو

16. بخت بلند خلعت حسن و جمال داد

17. زلف دراز و خال سیاهش بدید ماه

18. آمد ز چرخ و بوسه بر آن زلف و خال داد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی تو گفتم که صبر پیشه کنم
* گفتم امّا نمی توانم کرد
شعر کامل
جامی
* خطر از لغزش پا نیست مرا در مستی
* طارم تاک به صد دست نگهدار من است
شعر کامل
صائب تبریزی
* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی