امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1040

1. جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید

2. چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟

3. غلام نرگس نامهربان یار خودم

4. که کشته بیند و بخشایشی نفرماید

5. چو مایه هست زکاتی بده گدایان را

6. که مال و حسن و جوانی به کس نمی یابد

7. کسی که در دل شب خواب بی غمی کرده ست

8. بر آب دیده بیچارگان نبخشاید

9. هلاک من اگر از دست اوست، ای زاهد

10. تو جمع باش که عمر از دعا نیفزاید

11. چه کم شود زتو، ای بی وفای سنگین دل

12. به یک نظاره که درمانده ای بیاساید

13. دلم مشاهد ساقی و روی در محراب

14. بیار می که ز تزویر هیچ نگشاید

15. ز من مپرس، دلا، گر تو توبه می شکنی

16. که مست و عاشق و دیوانه را همین شاید

17. به زندگی نرسد چون به ساعدت خسرو

18. بکش، مگر که به خون دست تو بیالاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو دشمن بود شاه را کشته به
* گر آواره از جنگ برگشته به
شعر کامل
فردوسی
* به ذوق رنگ حنا، کودکان نمی خسبند
* چه می شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب
شعر کامل
صائب تبریزی
* به ذوق ناله من آسمان مستانه می رقصد
* جهان ماتم سرا گردد اگر من از نوا افتم
شعر کامل
صائب تبریزی