امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1174

1. خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش

2. لیک آفتی ست فتنه، می ترسم از کمینش

3. بسیار زهد و توبه باطل شد از لبانش

4. فتنه ست آنکه گه گه بینند شرمگینش

5. دل رفت و روزها شد کز وی خبر نیامد

6. ای دور مانده چونی در زلف عنبرینش

7. طاقت ندارد آن رخ از نازکی نفس را

8. ای باد تند مگذر بر برگ یاسمینش

9. ای جامه دار، ازینسان چستش مبند یکتا

10. کز بخیه نقش گیرد اندام نازنینش

11. باری به تیغ راندن آن ساعدش ببینم

12. خیز، ای رقیب بدخو، بر مال آستینش

13. گویند شادمان شو شستی، ز غمزه او

14. من پشتیی که دارم کایمن شوم ز کینش؟

15. من خود ز بهر خوبی بر روی او نیارم

16. لیکن تو گفت بشنو، بدخو مکن چنینش

17. خسرو، به یک نظاره دل را به باد دادی

18. گر جان به کارت آید بار دگر مبینش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
* تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر کامل
حافظ
* منم که گوشه میخانه خانقاه من است
* دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
شعر کامل
حافظ
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی