امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1235

1. من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم

2. چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم

3. چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب

4. بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم

5. گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری

6. چه دانستم که من چندین بلا از خویشتن دارم

7. چو سروش در قبای سبزگون دیدم یقینم شد

8. که چون گل چاک خواهم زد، اگر صد پیرهن دارم

9. مرا فردا به دشواری برون آرند پا از گل

10. کزان مژگان عاشق کش بسی خون در کفن دارم

11. مگر هر پاره ای زین دل به دلداری دهم، ورنه

12. چه خواهم کرد با خوبان بدین یک دل که من دارم

13. چو من روی ترا بینم، چرا از گل سخن گویم؟

14. چو من قد ترا جویم، چه پروای چمن دارم

15. ز دنیا می رود خسرو، به زیر لب همی گویم

16. دلم بگرفته در غربت تمنای وطن دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز رشک زلف سیاه توخورد چندان خون
* که نافه هم به جوانی سفید شد مویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* تابه فروردین جهان چون حله رنگین شود
* بوستان پر لاله و پر سوسن و نسرین شود
شعر کامل
فرخی سیستانی
* به رغم زال سیه شاهباز زرین بال
* در این مقرنس زنگاری آشیان گیرد
شعر کامل
حافظ