امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1260

1. سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم

2. ز اندیشه دلم خون شد تا چند نهان دارم

3. گر سر ننهم پیشت، خاکی بنهی بر سر

4. من سرمه کنم آن را، در دیده جان دارم

5. از تو نگرانیها افتاد مرا در دل

6. تا چند به روی تو دیده نگران دارم

7. بی خواب کنی چشمم، تو دیده آن داری

8. چون باز کنم پیشت، من زهره آن دارم

9. گردد دلم از عشقت گرداب بلا شد غم

10. تا چند ازین طوفان خود را به کران دارم

11. گفتی که بیا بر من، اندیشه مدار از کس

12. گر بخت دهد یاری، اندیشه آن دارم

13. با تو چه دهم هر دم، چون هست دم سر دم

14. گل را چه برم مهمان، چون باد خزان دارم

15. در هجر تو خسرو را اینک به لب آمد جان

16. جانی که رسد بر لب چندش به زبان دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
* ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد
شعر کامل
سعدی
* آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
* باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
شعر کامل
حافظ
* الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
* پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
شعر کامل
حافظ