امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1541

1. آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن

2. شد در نوا هر بلبلی بر شاخ سرو و نارون

3. باد صبا گلریز شد، ساقی، بده می تا شوم

4. گه از خمار چشم تو مست و گه از دردی دن

5. با عارض زیبای تو ما را چه جای باغ و گل

6. با قامت رعنای تو چه جای سرو و نارون

7. چندان به یاد عارضت بارم ز جوی دیده خون

8. تا لاله هایت را دمد سنبل بر اطراف چمن

9. چشمم چو در هر گوشه ای سرشار دارد چشمه ای

10. در چشمم ار ناری گهی، باری بیا در چشم من

11. شادم اگر میرم زغم، باری ز محنت وارهم

12. از هجرت، ای زیبا صنم، تا چند باشم ممتحن؟

13. گاهیم سازد بی خبر، گاهیم نآرد در نظر

14. با عاشقان آن چشم را باز این چه سحر است و فتن؟

15. داریم با زلفت، بتا، وقت خوش و این قصه را

16. مگشای با باد صبا، وقت مرا بر هم مزن

17. از انتظارت دیده ها شد خسرو بیچاره را

18. ای یوسف فرخ لقا، بویی فرست از پیرهن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
* کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
شعر کامل
حافظ
* گفت نیلوفر چو کلک از آب سر بیرون کشد
* کیست او تا پیش کلک اندر سرش افتد سری
شعر کامل
انوری
* مرد مصاف در همه جا یافت می شود
* در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی