امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1596

1. ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن

2. ز من به یک سر مویت همه جهان بستن

3. دل پر آتش من زان به زلف در بستی

4. که بس عجب بد آتش به ریسمان بستن

5. ز عشق طره تو نافه می کند آهو

6. وگر که چند گره به شکم توان بستن

7. نگار بستن تو جادویی است اندر دست

8. کزان نگار توان دست جاودان بستن

9. ز ناتوانی چشمت جهان چو گشت خراب

10. طبیب را نبود چاره از دکان بستن

11. خیال روی تو شد شهربند سینه من

12. همای را نتوان جز به استخوان بستن

13. نبست خسرو مسکین دلی به تو که تراست

14. اگر چه نیز گشاید از این میان بستن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به مکر و حیله برای دسترس چه امکان است
* که همچو سرو بلندش هزار دستان است
شعر کامل
کمال خجندی
* تا چند در میان فکنی باد و شانه را؟
* دل را نمی دهیم به زلف تو، زور نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل سوری که عروس چمنش می‌خوانند
* گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
شعر کامل
خواجوی کرمانی