امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1654

1. خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر سو

2. هر کس به رهی و من تنها به دگر سو

3. بینم چو به راهش بدوم، پاش بگیرم

4. دستم به دگر سو رود و پا به دگر سو

5. وه این چه زمان بود که کردیم وداعش

6. کو رفت به سوی دگر و ما به دگر سو

7. رو می ننهد خسته دلم جز به وی آری

8. هر کسی رود از بهر تماشا به دگر سو

9. صوفی، مدهم پند که رو از سر کویش

10. زیرا که نخواهم شد ازینجا به دگر سو

11. جان برد و من از دل طلبم، وه که چه طرفه

12. دامم به دگر سو و تقاضا به دگر سو

13. او رفت و من از بیخودی خویش ندیدم

14. کو باز سوی خانه بشد یا به دگر سو

15. در عشق عفاالله طلبم وصل تو، زشت است

16. معشوق دگر سو و تمنا به دگر سو

17. آیا بود آن روز که با هم بنشینیم

18. آشوب دگر سو شده، غوغا به دگر سو

19. گر کام رسد ور نرسد، دوست بسنده است

20. خسرو نرسد از رخ زیبا به دگر سو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* چون بیالاید به ‌خون بدسگالان تیغ او
* ارغوان و لاله‌ گویی رسته‌ از نیلوفرست
شعر کامل
امیر معزی
* کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
* هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
شعر کامل
سعدی