امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1668

1. مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو

2. مردمی باشد که بنشینی چو بینایی درو

3. ماه را با چون تویی باری که نسبت می کند

4. نیست چون عیاری و شوخی و رعنایی درو

5. در رخت گم گشت عقل و گفت، یارب، چون کنم

6. وصف زیبایی که حیران است زیبایی درو

7. عشق استاد است و شاگردش بلای کوی دوست

8. مکتبش بدبختی وتعلیم رسوایی درو

9. تشنه تو میرد آب زندگی گر بیندت

10. زنده ای سیراب گردد گر فرود آیی درو

11. گرد کویت را نبیزم من به دامان دو چشم

12. زانکه گم گردد دل بد روز هر جایی درو

13. خلق گوید، خسروا، از عشق کی دیوانه شد

14. چون کند بیچاره، چون نبود شکیبایی درو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سینه را دل چاک می سازد به امید وصال
* پسته را شوق شکر در پوست خندان می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گاه خلوت صوفیان وقت با موی چو شیر
* ورد خود ذکر برنج و شیر و شکر کرده‌اند
شعر کامل
سنایی
* صدف وار گوهرشناسان راز
* دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
شعر کامل
سعدی