امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1782

1. ای که در دیده درونی و در آغوش نه ای

2. هم به یاد تو که یک لحظه فراموش نه ای

3. چند افسون جفا خوانی و پنهان داری

4. آنچنان نیست که افسونش به هر گوش نه ای

5. رو بپوشیدی و این بنده خطا کرد که دید

6. من و رسوایی ازین پس، چو خطاپوش نه ای

7. وه که از درد توام خون جگر نوش گرفت

8. تو چه دانی که در این درد جگر نوش نه ای

9. گر به آغوش بریزند گل اندر بر من

10. آن همه خار بود چون تو در آغوش نه ای

11. دوش گفتی که کنم چاره کارت فردا

12. آخر امروز چرا بر سخن دوش نه ای؟

13. از لبش وعده دهی، وز مژه اش زخم زنی

14. نیش باری مزن، ای دیده، اگر نوش نه ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی
* دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
* باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شعر کامل
سعدی
* فغان که در حرم وصل بار همچو سپند
* مرا نشستن و برخاستن یکی باشد
شعر کامل
صائب تبریزی