امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 363

1. یار ما دل ز دوستان برداشت

2. مهر دیرینه از میان برداشت

3. من نخواهم کشید هر چه کند

4. دل که از وی نمی توان برداشت

5. دی به تندی بلند کرد ابرو

6. از پی کشتنم کمان برداشت

7. خواستم جان به عذر پیش برم

8. هجر خود رفت و پیش ازان برداشت

9. عهد کردم که درد دل نکنم

10. درد دل مهر از زبان برداشت

11. در دل او نکرد کار، ار چه

12. سنگ از افغان من، فغان برداشت

13. چشم او هیچ کم نخواهد شد

14. دل بیامد، مرا ز جان برداشت

15. رفتم امروز تا نخواهد کشت

16. سر نخواهم ز آستان برداشت

17. ترک سودای خام کن، خسرو

18. که وفا رخت ازین دکان برداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وصیت همین است جان برادر
* که اوقات ضایع مکن تا توانی
شعر کامل
سعدی
* نشاط جوانی ز پیران مجوی
* که آب روان باز ناید به جوی
شعر کامل
سعدی
* گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز
* بر سر زلف تو افتاده‌ست چین تازه‌ای
شعر کامل
فروغی بسطامی