امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4

1. گه از می تلخ می کن آن دو لعل شکرافشان را

2. که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را

3. کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم

4. زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را

5. بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم

6. نفس بگشایم و دم می دهم سوزاک پنهان را

7. بریدم زلف او را سر که هنگام پریشانی

8. شهادت گوید آن زاهد چو دید آن کافرستان را

9. نهان با خویش می گویم که هست آن شوخ زآن من

10. مگر روزی دو سه ماند، زبانی می دهم جان را

11. از او یارب نپرسی و مرا سوزی به جای او

12. چو سیری نیست از آزار خلق آن ناپشیمان را

13. بیار آن نامه مجنون که گیرد سبق رسوایی

14. به خون دل چو خسرو شست لوح صبر و سامان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
* که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
شعر کامل
حافظ
* ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
* من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
شعر کامل
رهی معیری
* فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
* که چون سوار به منزل رسد پیاده شود
شعر کامل
صائب تبریزی