امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 542

1. چو نقش صورتش در آب و گل ماند

2. دلم در بند خوبان چگل ماند

3. بدان میم دهان زد غنچه لافی

4. به صدرو پیش آن رو منفعل ماند

5. گل سیراب من در باغ بشکفت

6. گل صد برگ از رویش خجل ماند

7. خدنگ غمزه ترکان شکاری

8. گذشت از دل، ولی پیکان به دل ماند

9. چو دید آن قد و آن قامت صنوبر

10. ز حیرت در چمن پایش به گل ماند

11. به شهر عشق هر کو رفت، روزی

12. گرفتار هوای معتدل ماند

13. به قربان خون خسرو ریز، مندیش

14. که قتل او مباح و خون بحل ماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
* که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
شعر کامل
حافظ
* بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
* درویش که بازارش با محتشمی باشد
شعر کامل
سعدی