امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 612

1. می خواهد آن سرو روان کامروز در صحرا شود

2. تا چند پیراهن چو گل هر جانبی یکتا شود

3. صد چشم پاکان در رهش وین دیده آلود هم

4. آن بخت کو کان شوخ را این دیده زیر پا شود

5. گفتم، فلان دیوانه شد، گفتا، چه غم دارد مرا؟

6. عاشق چرا می شد، کنون چون شد رها کن تا شود

7. بد خوی من تو آن نه ای کاسان ز دل بیرون شوی

8. عمرم درین انده رود، جانم درین سودا شود

9. تقوی فرو شد پارسا تا تو نیایی در نظر

10. آن دم که تو پیدا شوی بازار او پیدا شود

11. چه جای آن کم عاقلان گویند با خود وارهش

12. دل کان به عشق از جای شد، از عقل چون برجا شود؟

13. سرمست و غلتان می به کف در پیش مسجد کن گذر

14. صوفی که لاف زهد زد، بگذار تا رسوا شود

15. منگر که خسرو پیش تو بیهوده گویی می کند

16. بلبل چو بیند روی گل دیوانه و شیدا شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صفای باده روشن ز جوش سینه اوست
* تو چاره ساز خودی آسمان چه خواهد کرد؟
شعر کامل
رهی معیری
* ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
* تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کهربا رنگ آمد اندر بیشهٔ قهرت بقم
* ارغوان رنگ آمد اندر باغ انصافت زریر
شعر کامل
انوری