امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 617

1. نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد

2. خوش وقت باد صبحدم کو بوی آن بستان دهد

3. دی بنده زان سرو روان چون عشوه بستد داد جان

4. ناچار پیش نیکوان هر کاین ستاند، آن دهد

5. دردی که از جانان بود، راحت فزای جان بود

6. یک درد دیگر آن بود، کو وعده درمان دهد

7. بگشاد از لب خنده را، بهر من افگند را

8. آری، خدا چون بنده را دولت دهد، آسان دهد

9. دل از تنم گشته جدا تا خود کیش گوید، بیا

10. جان بهر رفتن بر دو پا تا خود کیش فرمان دهد

11. کرد آن سوارم بی سپر وز دل کشیدم اینقدر

12. ندهم عنان دل را اگر زین پس خدایم جان دهد

13. چون بر سرم آن بوالهوس، ناوک زنان راند فرس

14. دل زنده باید آن نفس تا بوسه بر پیکان دهد

15. یک لحظه مقصود من، بشنو زیان و سود من

16. تا اشک خون آلود من شرح غم هجران دهد

17. خسرو شبی و یار نی پیدا، گرش ندهی به من

18. کم زانکه بر باید شبی بوسه دو سه پنهان دهد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساقیا دیوانه‌ای چون من کجا دربر کشد
* دختر رز را که نقد عقل کابین کرده‌اند
شعر کامل
حافظ
* گفتم بروی روشن تو روی برنهم
* گفتا که آب گل ببرد رنگ زعفران
شعر کامل
فرخی سیستانی
* هر گرفتار که در بند تو می‌نالد زار
* می‌برد حسرت صیدی که گرفتارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی