امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 655

1. آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به باد

2. خاک بر سر می کنم از دست ایشان داد داد

3. زلف تو سرمایه عمر دراز است، ای پسر

4. زانکه از سودای زلفت می رود عمرم به باد

5. از شب غم بر سر من صبح پیری می دمد

6. حبذا عهد جوانی، گوییا آن بود باد

7. زین صفت کز آتش دل دود بر سر می رود

8. روشن است این کاخرم باید چو شمع از پا فتاد

9. ای که برکندی دل از پیمان یاران قدیم

10. گاه گاهت یاد باید کرد از عهد وداد

11. بخت یارت شد، مبارک طالع فیروز روز

12. نیک بختی مقبلی کو را قبولت دست داد

13. خسرو از دوران گیتی محنت و غم دید و بس

14. دولت او بود و بخت او که از مادر نزاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی
* طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
* به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
شعر کامل
حافظ
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی