امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 665

1. غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند

2. هر کجا جادوگری آنجا تعلم می کند

3. مردم چشمم ز بهر سجده پایت را چو یافت

4. خاک پایت در دل دریا تیمم می کند

5. کوه جورت را نیارد طاقت و من می کشم

6. زانکه مردم می کشند جوری که مردم می کند

7. کاشکی صد چشم بودی از پی گریه مرا

8. چون لبت در گریه زارم تبسم می کند

9. هیچ فریاد دلم خواهی رسیدن، ای صنم

10. در سر زلف تو چون مجنون تظلم می کند

11. عشق با تقوی نسازد بعد ازین ما و شراب

12. ای خوش آن کف کاشنایی با لب خم می کند

13. بنده خسرو عاشقی را دست و پایی می زند

14. لیک چون روی تو بیند دست و پا گم می کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز بس که گشته ام از فکر آن میان باریک
* زشرم مردم باریک بین نهان شده ام
شعر کامل
جامی
* پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
* من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
شعر کامل
حافظ
* حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
* کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
شعر کامل
حافظ