امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 702

1. روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید

2. وز سر کوی توام باد صبایی نرسید

3. چاک شد پیرهن عمر به صد نومیدی

4. دست امید به دامان قبایی نرسید

5. در بیابان طلب بخت پریشان کردم

6. گرد آمد همه عمر و به جایی نرسید

7. چشم گستاخ به نظاره روی تو بماند

8. لب محروم به بوسیدن پایی نرسید

9. اندر آن روز که بالای توام بر جان زد

10. وه که بر سینه چرا تیر بلایی نرسید

11. تن بیمار مرا خاک درت خوش بادا

12. که به پرهیز بمرد و به دوایی نرسید

13. همه عالم ز جمال تو نصیبی بگرفت

14. چه توان کرد، اگر بخش گدایی نرسید

15. ما که باشیم که ناخوانده به کویت آییم؟

16. مگسان را گهی از کاسه صلایی نرسید

17. تازه بادات گلستان جمالت هر روز

18. گر چه با خسرو ازان برگ گیایی نرسید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
* عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ و سبوست
شعر کامل
سعدی
* هر گیاهی کز حریم خیمۀ لیلی دمد
* خورده آب از چشمه سارِ دیدۀ مجنون بُوَد
شعر کامل
جامی
* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی