امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 859

1. چشم تو خفته ایست که در خواب می رود

2. زلف تو آفتی ست که در تاب می رود

3. هندوی سنبل تو چه دزد دلاور است؟

4. کو شب به روشنایی مهتاب می رود

5. هر دم ز شور پسته شیرین تو مرا

6. دامن پر از سرشک چو عناب می رود

7. گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان

8. صد نیزه برتر از سر من آب می رود

9. ساقی عنان سرکش گلگون کشیده دار

10. کاین بادپای عمر به اشتاب می رود

11. ما را ز طاق ابروی جانان گریز نیست

12. زاهد اگر به گوشه محراب می رود

13. خسرو چو گشت معتکف آستان دوست

14. هرگز به طعن دشمن ازین باب می رود؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد
* تا چشم بند مردم دوران کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
* بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
شعر کامل
حافظ
* چنان برخاستم از جا مشوش
* که برخیزد سپند از روی آتش
شعر کامل
محتشم کاشانی