امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 880

1. مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند

2. طاقت نهد به گوشه و آنگه نظر کند

3. صورتگری نقش خود از جان کند سخن

4. چون روی او بدید سخن مختصر کند

5. او پرده بگرفت، بگویید باد را

6. تا خان و مان گل همه زیر و زبر کند

7. کنعان خراب گشت ز اخوان روزگار

8. باشد کسی که یوسف ما را خبر کند

9. گویند دوستان دگر کن به جای او

10. من می کنم، اگر این دل بدخو به در کند

11. دی پاره کرد سینه مجروح من سرش

12. در آدمی مگو که به دیوار اثر کند

13. اندیشه من از دل خودکام خسرو است

14. صعب آتشی بود که سر از خاک در کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شوربختی ازان دل نهاده ام که نمک
* برای تلخی بادام بهتر از قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* هزار نعره ز بالای آسمان آمد
* تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا
شعر کامل
مولوی
* عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
* تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
شعر کامل
حافظ