امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 923

1. صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد

2. شدم خراب و ندانم، چرا نمی آرد؟

3. خوش است باد و لیکن چه سود، چون خبری

4. از آن مسافر ره دور ما نمی آرد

5. بکشت، کندن جانم ز هجر و مردن نیست

6. اجل، چگونه کنم جان، خدا نمی آرد

7. کرشمه چند کنی بر من، آخر این جانیست

8. نمی دمد ز زمین و صبا نمی آرد

9. نمی برد به فلک زاریم هزار دعا

10. چه فایده چو جواب دعا نمی آرد

11. ز گشت کوی تو از بس که بنده رفت از جا

12. چنان شده ست که خود را به جا نمی آرد

13. هزار خوشدلی آرد فلک همی، خسرو

14. ولی چه چاره که بهر گدا نمی آرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
* دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شعر کامل
سعدی
* به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
* نصیحت همه عالم به گوش من بادست
شعر کامل
حافظ
* در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
* که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
شعر کامل
حافظ