امیرخسرو دهلوی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

شمارهٔ 10 - گر چه در پایان سرودن این اشعار بخود چنین خطاب کرده بود:

1. لیک اگر پند من آری به گوش

2. مصلحت آن ست که مانی خموش

3. چل شد و درین جهت آمد نشست

4. پیش مبین بیش که افتی به شست

5. تو بت توبه‌ست ، گرانی مکن

6. روی به پیر یست، جوانی مکن

7. بار خدایا! من غافل به راز،

8. این ورق ساده که بستم طراز

9. گر چه که امروز جمال من ست

10. عاقبت الا مر وبال من ست

11. عفو کن آن را که رضای تو نیست

12. تو به ده از هر چه برای تو نیست

13. چون زتو شد این همه ناچیز چیز

14. هم تو کنی در دل خلقی عزیز

15. عیب شناسان به کمین من‌اند

16. بی هنر ان جمله به کین من آند

17. تو به کرم ، عیب من عیب کوش

18. در نظر عیب شناسان بپوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در زلف بتان، مپیچ، ای دل
* کاین رشته سری دراز دارد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* می شود در لقمه اول ز جان خویش سیر
* بر سر خوان لئیمان هر که مهمان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* انبیا گفتند نومیدی بدست
* فضل و رحمتهای باری بی‌حدست
شعر کامل
مولوی