انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 161

1. هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار

2. سر پیوند چو من باز فرود آرد یار

3. کاشکی هیچ‌کسی زو خبری می‌دهدی

4. تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار

5. تو ببینی که مرا عشوه دهان خنداخند

6. سالها زار بگریاند و بگذارد یار

7. یارت ار جو کند خود چکند چون به عتاب

8. خون بریزد که همی موی نیازارد یار

9. انوری جان جهان گیر و کم انگار دلی

10. پیش از آن کت به همین روز کم انگارد یار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
* گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
شعر کامل
حافظ
* از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
* کافور نخیزد ز درختان سپیدار
شعر کامل
منوچهری
* به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
* به دلش اندر آید ز هر سو هراس
شعر کامل
فردوسی