انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 232

1. چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم

2. غمی با تو فرو گویم دمی با تو برآسایم

3. ندارم جای آن لیکن چو تو با من سخن گویی

4. من بیچاره پندارم که از جایی همی آیم

5. مرا گویی کزین آخر چه می‌جویی چه می‌جویم

6. کمر تا از توبربندم فقع تا از تو بگشایم

7. غمی دارم اگر خواهی بگویم با تو ورنه نه

8. بدارم دست از این معنی همان دستی همی خایم

9. به جان گر بوسه‌ای خواهم بده چون دل گرو داری

10. مترس ارچه تهی‌دستم ولیکن پای برجایم

11. اگر دستی نهم بر تو نهادم دست بر ملکی

12. وگرنه بی‌تو تنگ آید همه آفاق در پایم

13. فراقت هر زمان گوید که بگریز انوری رستی

14. اگر می راستی خواهی چو هندو نیست پروایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
* همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد
شعر کامل
سعدی
* اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
* حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شعر کامل
حافظ
* بس که دردسر ز فریاد و فغان خود کشم
* از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم
شعر کامل
جامی