انوری_دیوانمقطع ها (فهرست)

شمارهٔ 16 - در هزل گوید

1. گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردی

2. خنک آنکس که زن خوب بمیرد او را

3. گفت ای خواجه زن خوب تو داری امروز

4. گفت خوبست اگر مرگ پذیرد او را

5. زن چرا شاید آن را که بری بر سر چاه

6. در چه اندازی و کس به که نگیرد او را

7. مارگیری را ماری ز سر سله بجست

8. گفت هل تا برود هرکه بگیرد او را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر چه زندانی است دست خالیم در آستین
* کارساز عالمی از همت مردانه ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
* قول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنی
شعر کامل
حافظ
* کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
* جان شیرین داد و غیر از تیشه نامد بر سرش
شعر کامل
وحشی بافقی