انوری_دیوانمقطع ها (فهرست)

شمارهٔ 314 - تعریف شراب کند

1. غذای روح بود بادهٔ رحیق‌الحق

2. که لون او کند از لون دور گل راوق

3. به طعم تلخ چو پند پدر ولیک مفید

4. به نزد مبطل باطل به نزد دانا حق

5. حلال گشته به احکام عقل بر دانا

6. حرام گشته به فتوی شرع بر احمق

7. به رنگ زنگ زداید ز جان اندهگین

8. همای گردد اگر جرعه‌ای بیابد بق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
* پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید
شعر کامل
سعدی
* بفرمان اویست گردان سپهر
* ازو بازگسترده هرجای مهر
شعر کامل
فردوسی
* رازی که سر به مهر ادب بود عمرها
* آخر ز کاسه سر منصور شد بلند
شعر کامل
صائب تبریزی