عراقی_عشاق‌نامهفصل هشتم (فهرست)

قسمت چهارم-حکایت

1. بود صاحبدلی به دانش و هوش

2. در نواحی فارس تره‌فروش

3. از قضای خدا و صنع اله

4. می‌گذشت او به راه خود ناگاه

5. پیش قصری رسید و در نگرید

6. صورت دختر اتابک دید

7. صورتی خوب دید و حیران شد

8. دل مجموع او پریشان شد

9. قرب سالی ز عشق می‌نالید

10. که رخ خوب دوست باز ندید

11. دایم از گریه دیده پرخون داشت

12. چشمها چشمه‌های جیحون داشت

13. بجز اوصاف او نخواند و نگفت

14. دایم از حسرتش نخورد و نخفت

15. با سگ کوی او همی گردید

16. سگ کویش بر آدمی بگزید

17. تا بدو خادمی پیام آورد

18. کین گذشت از حکایت آن کرد

19. سر خود گیر و گوش کن سخنی

20. چون تویی را کجا رسد چو منی؟

21. گر تو سودای عاشقی داری

22. شاید ار قصر شاه بگذاری

23. تو کجایی و ما کجا؟ هیهات!

24. در بیابان و آرزوی فرات؟

25. لیک اگر صادقی درین معنی

26. راه برگیر و بگذر از دعوی

27. به فلان کوه رو، مقامی ساز

28. کنج گیر و مگوی با کس راز

29. طاعت کردگار عادت کن

30. صانع خویش را عبادت کن

31. روزگاری بدین صفت می‌باش

32. خود شود طاعت نهانی فاش

33. در تو مردم ارادت افزایند

34. به تبرک به خدمتت آیند

35. هیچ چیزی ز کس قبول مکن

36. نیز با هیچ کس مگوی سخن

37. چون شوی در میان خلق علم

38. به اتابک رسد حدیث تو هم

39. چون اتابک تو را مرید شود

40. اندهت را فرح پدید شود

41. چون که عاشق پیام دوست شنید

42. امر او را به جان و دل بگزید

43. شد به کوهی که او اشارت کرد

44. چار دیوارکی عمارت کرد

45. وندر آنجا، چنان که دختر گفت

46. از عبادت نیارمید و نخفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
* در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد
* باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
شعر کامل
سعدی
* صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
* که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
شعر کامل
حافظ