عطار_اسرارنامهبخش هفدهم (فهرست)

شمارهٔ 5-الحکایه و التمثیل

1. شنودم از یکی صاحب کرامات

2. که شد روزی جهودی در خرابات

3. درون می‌کده ویرانهٔ بود

4. که رندان را مقامر خانهٔ بود

5. گرفته هر دو تن راه قماری

6. ببرده سیم و زر هر یک کناری

7. جهود اندر قمار آمد بیک بار

8. که تا در باخت آپخش بود دینار

9. سرایی داشت و باغی هر دو در باخت

10. نماندش هیچ با افلاس درساخت

11. چو شد دستش ز زر و سیم خالی

12. بشد یک دیده را در باخت خالی

13. چنان از هرچ بودش عور شد او

14. که چشمی را بباخت و کور شد او

15. بدوگفتند ای مانده چنین باز

16. مسلمان گرد و دین خویش درباز

17. چو بشنید این سخن بی دین و پر خشم

18. مسلمان را بزد یک مشت بر چشم

19. که هر چیزی که می‌خواهی بکن تو

20. مگوی از دین من با من سخن تو

21. جهودی در جهودی این چنین است

22. ندانم چونست او کو اهل دین است

23. هر آن خش بود تا یک دیده درباخت

24. ولیکن دل ز دین خود نپرداخت

25. الا یا در مقامر خانهٔ خاک

26. همه چیزی چنین در باخته پاک

27. گهی روی چو مه در باختی تو

28. گهی زلف سیه در باختی تو

29. جوانی را و آن بالای چون تبر

30. درین ره باختی و آمدی پیر

31. دل پر نور خود را چشم روشن

32. بغفلت باختی در کنج گلخن

33. بیالودی بشهوت خویشتن را

34. بیالودی بغفلت جان و تن را

35. اگر وقت آمد ای مرد خرافات

36. سری بیرون کن از کوی خرابات


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر روی به هم درکشی چو نافهٔ مشک
* طمع مدار که بوی خوشت نهان ماند
شعر کامل
سعدی
* خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
* همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
شعر کامل
سعدی
* ملامت من مسکین کسی کند که نداند
* که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت
شعر کامل
سعدی