عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 23

1. آه‌های آتشینم پرده‌های شب بسوخت

2. بر دل آمد وز تف دل هم زبان هم لب بسوخت

3. دوش در وقت سحر آهی برآوردم ز دل

4. در زمین آتش فتاد و بر فلک کوکب بسوخت

5. جان پر خونم که مشتی خاک دامن گیر اوست

6. گاه اندر تاب ماند و گاه اندر تب بسوخت

7. پردهٔ پندار کان چون سد اسکندر قوی است

8. آه خون آلود من هر شب به یک یارب بسوخت

9. روز دیگر پردهٔ دیگر برون آمد ز غیب

10. پردهٔ دیگر به یارب‌های دیگرشب بسوخت

11. هر که او خام است گو در مذهب ما نه قدم

12. زانکه دعوی خام شد هر کو درین مذهب بسوخت

13. باز عشقش چون دل عطار در مخلب گرفت

14. از دل گرمش عجب نبود اگر مخلب بسوخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
* از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش
شعر کامل
صائب تبریزی
* رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
* که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
شعر کامل
حافظ
* با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای
* بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
شعر کامل
حافظ