عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 232

1. اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد

2. ز ذره ذره هزار آفتاب برخیزد

3. جهان ز فتنهٔ بیدار رستخیز شود

4. چو چشم نیم‌خمارش ز خواب برخیزد

5. به مجلسی که زند خنده لعل میگونش

6. خرد اگر بنشیند خراب برخیزد

7. اگر به خنده در آید لبش ز هر سویی

8. هزار نعره‌زن بی شراب برخیزد

9. زمرد خط تو چون ز لعل برجوشد

10. هزار جوش ز لعل خوشاب برخیزد

11. ز بس که بوی گل عارضش عرق گیرد

12. ز خار رشک، خروش از گلاب برخیزد

13. ز بس که اهل جهان را چو صور دم دهد او

14. قیامتی از جهان خراب برخیزد

15. جنابتی که ز دعوی عشق او بنشست

16. چو غسل سازی از خون ناب برخیزد

17. که آن چنان حدثی تا که تو نگریی خون

18. گمان مبر که به دریای آب برخیزد

19. خبر کراست که از بهر تف هر جگری

20. ز زلف مشک فشانش چه تاب برخیزد

21. نشان کراست که از بهر غارت دو جهان

22. ز آفتاب رخش کی نقاب برخیزد

23. اگر ادا کند از لفظ خویش شعر فرید

24. ز پیش چشمهٔ حیوان حجاب برخیزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو
* دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم
شعر کامل
عطار
* مخند ای نوجوان زنهار بر موی سفید ما
* که این برف پریشان سیر بر هر بام می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
* باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی