عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 258

1. جهان از باد نوروزی جوان شد

2. زهی زیبا که این ساعت جهان شد

3. شمال صبحدم مشکین نفس گشت

4. صبای گرم‌رو عنبرفشان شد

5. تو گویی آب خضر و آب کوثر

6. ز هر سوی چمن جویی روان شد

7. چو گل در مهد آمد بلبل مست

8. به پیش مهد گل نعره‌زنان شد

9. کجایی ساقیا درده شرابی

10. که عمرم رفت و دل خون گشت و جان شد

11. قفس بشکن کزین دام گلوگیر

12. اگر خواهی شدن اکنون توان شد

13. چه می‌جویی به نقد وقت خوش باش

14. چه می‌گوئی که این یک رفت و آن شد

15. یقین می‌دان که چون وقت اندر آید

16. تو را هم می‌بباید از میان شد

17. چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر

18. که همره دور رفت و کاروان شد

19. بلایی ناگهان اندر پی ماست

20. دل عطار ازین غم ناگهان شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
* وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند
شعر کامل
مولوی
* گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
* گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
شعر کامل
مولوی
* مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
* مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
شعر کامل
مولوی