عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 311

1. چو تاب در سر آن زلف دلستان فکند

2. هزار فتنه و آشوب در جهان فکند

3. چو شور پستهٔ تو تلخیی کند به شکر

4. هزار شور و شغب در شکرستان فکند

5. چو خلق را به سر آستین به خود خواند

6. به غمزه‌شان بکشد خون برآستان فکند

7. چون جشن ساخت بتان را چو خاتمی شد ماه

8. که بو که خاتم مه نیز در میان فکند

9. به پیش خلق مرا دی بزد به زخم زبان

10. که تا به طنز مرا خلق در زبان فکند

11. بتا ز زلف تو زان خیره گشت روی زمین

12. که سایه بر سر خورشید آسمان فکند

13. اگر شبی برم آیی به جان تو که دلم

14. بر آتش تو به جای سپند جان فکند

15. دلم ببردی و عطار اگر ز پس آید

16. چنان بود که پس تیر در، کمان فکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون کوه و بیابانرا نبات از عودتر باشد
* کنون شاخ درختانرا لباس از پرنیان باشد
شعر کامل
فرخی سیستانی
* عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
* حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
شعر کامل
حافظ
* هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
* عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
شعر کامل
سعدی