عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 380

1. عقل را در رهت قدم برسید

2. هر چه بودش ز بیش و کم برسید

3. قصهٔ تو همی نبشت دلم

4. چون به سر می‌نشد قلم برسید

5. دلم از بس که خورن بخورد از او

6. در همه کاینات غم برسید

7. بی‌تو از بس که چشم من بگریست

8. در دو چشمم ز گریه نم برسید

9. جان همی خواند عهدنامهٔ تو

10. چون به نامت رسید دم برسید

11. دل چو بنواخت ارغنون وصال

12. زود بگسست و زیر و بم برسید

13. در دم دل ز نقش سکهٔ عشق

14. نقش مطلق شد و درم برسید

15. عقل عطار چون ره تو گرفت

16. ره به سر می‌نشد قلم برسید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
* من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن
شعر کامل
سعدی
* جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند
* کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نرگس مست نوازش کن مردم دارش
* خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
شعر کامل
حافظ