عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 432

1. درکش سر زلف دلستانش

2. بشکن در درج درفشانش

3. جان را به لب آر و بوسه‌ای خواه

4. تا جانت فرو شود به جانش

5. جانت چو به جان او فروشد

6. بنشین به نظاره جاودانش

7. از دیدهٔ او بدو نظر کن

8. گر خواهی دید بس عیانش

9. زیرا که به چشم او توان دید

10. در آینهٔ همه جهانش

11. زلفش که فتاده بر زمین است

12. سرگشته نگر چو آسمانش

13. آویخته صد هزار دل هست

14. از یک یک موی هر زمانش

15. گر میل تو را به سوی کفر است

16. ره جوی به زلف دلستانش

17. ور رغبت توست سوی ایمان

18. بنگر رخ همچو گلستانش

19. ور کار ز کفر و دین برون است

20. گم گرد نه این طلب نه آنش

21. هرگه که فرید این چنین شد

22. هم نام مجوی و هم نشانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد
* که عشق موجب شوقست و خمر علت مستی
شعر کامل
سعدی
* جهان آرمیده ز دست بدی
* شده آشکارا ره ایزدی
شعر کامل
فردوسی
* شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
* به مومیایی لطف توام نشانی داد
شعر کامل
حافظ