عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 563

1. درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم

2. میان نفس و هوا دست و پای چند زنم

3. هزار بار برآمد مرا که یکباری

4. ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم

5. گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ

6. هزار گونه گره در فتاده در سخنم

7. ز هر کسی چه شکایت کنم چو می‌دانم

8. که جرم من ز من است و بلای خویش منم

9. به هیچ روی مرا نیست رستگاری روی

10. که هست دشمن من در میان پیرهنم

11. حساب بر نتوانم گرفت بر خود از آنک

12. به هر حساب که هستم اسیر خویشتنم

13. هزار بار به یک روز عقل را ز صراط

14. به قعر دوزخ نفس و هوا فرو فکنم

15. اگر موافق طبعم ندیم ابلیسم

16. وگر متابع نفسم حریف اهرمنم

17. به گرد بلبل روحم قرار چون گیرد

18. میان خار چو گلزار جان بود وطنم

19. سزد که پیرهن کاغذین کند عطار

20. که شد ز نفس بدآموز پیرهن کفنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوبهاران که دمد شاخ گُلی از گِل من
* غنچه هایش بود آغشته به خونِ دل من
شعر کامل
جامی
* به آب چشم بگویش که از زمان فراق
* شدست روز سیاه و شدست مو کافور
شعر کامل
مولوی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری