عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 589

1. دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم

2. و آستینی بر جهان افشانده‌ایم

3. ای بسا خونا که در سودای تو

4. از دو چشم خون‌فشان افشانده‌ایم

5. وی بسا آتش که از دل در غمت

6. از زمین تا آسمان افشانده‌ایم

7. تا دل از تر دامنی برداشتیم

8. دامن از کون و مکان افشانده‌ایم

9. دل گرانی کرد در کشتی عشق

10. رخت دل در یک زمان افشانده‌ایم

11. چون نظر بر روی آن دلبر فتاد

12. تن فرو دادیم و جان افشانده‌ایم

13. هرچه در صد سال می‌کردیم جمع

14. در دمی بر دلستان افشانده‌ایم

15. چون ز راه نیک و بد برخاستیم

16. دل ز بار این و آن افشانده‌ایم

17. چون دل عطار شد دریای عشق

18. بس جواهر کز زبان افشانده‌ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا
* من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کدامین آتشین رخسار بزم افروز عالم شد؟
* که خون زاهدان خشک، جوش ارغوان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* این خون کسی ریخته‌ای یا می سرخ است
* یا توت سیاهست که بر جامه چکیده‌ست
شعر کامل
سعدی