عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 633

1. ای نهان از دیده و در دل عیان

2. از جهان بیرون ولی در قعر جان

3. هر کسی جان و جهان می‌خواندت

4. خود تویی از هر دو بیرون جاودان

5. هم جهان در جانت می‌جوید مدام

6. هم ز جان می‌جویدت دایم جهان

7. تو جهانی، لیک چون آیی پدید

8. نه که جانی، لیک چون گردی نهان

9. چون پدید آیی چو پنهانی مدام

10. چون نهان گردی چو جاویدی عیان

11. هم نهانی هم عیانی هر دویی

12. هم نه اینی هم نه آن هم این هم آن

13. جان ز پنهانی تو در داده تن

14. تن ز پیدایی تو جان بر میان

15. جان چو بی چون است چون آید به راه

16. تن چو در جوش است چون یابد نشان

17. چون ز تو جان نفی و تن اثبات یافت

18. زین دو وصفند این دو جوهر در گمان

19. هر دو گر بی‌وصف گردند آنگهی

20. قرب بی وصفیت یابند آن زمان

21. ز اشتیاق در وصلت چون قلم

22. می‌روم بسته میان بر سر دوان

23. من نیم تنها که ذرات دو کون

24. جان‌فشانند این طلب را جان‌فشان

25. آن چه جویم چون نیاید در طلب

26. زان چه گویم چون نیاید در بیان

27. بر زبانم چون بگردد نام وصل

28. پر زبانه گرددم حالی زبان

29. شرح این اسرار از عطار خواه

30. او بگفت اسرار کو اسراردان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
* واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
شعر کامل
حافظ
* ز شرم روی تو در باغ وقت گل چیدن
* گل آب گردد و از دست باغبان بچکد
شعر کامل
اوحدی
* غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم
* دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم
شعر کامل
حافظ