غزل شمارهٔ 69
1. نیم شبی سیم برم نیم مست
2. نعرهزنان آمد و در در نشست
3. هوش بشد از دل من کو رسید
4. جوش بخاست از جگرم کو نشست
5. جام می آورد مرا پیش و گفت
6. نوش کن این جام و مشو هیچ مست
7. چون دل من بوی می عشق یافت
8. عقل زبون گشت و خرد زیر دست
9. نعره برآورد و به میخانه شد
10. خرقه به خم در زد و زنار بست
11. کم زن و اوباش شد و مهره دزد
12. ره زن اصحاب شد و میپرست
13. نیک و بد خلق به یکسو نهاد
14. نیست شد و هست شد و نیست هست
15. چون خودی خویش به کلی بسوخت
16. از خودی خویش به کلی برست
17. در بر عطار بلندی ندید
18. خاک شد و در بر او گشت پست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده