عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 74

1. در دلم تا برق عشق او بجست

2. رونق بازار زهد من شکست

3. چون مرا می‌دید دل برخاسته

4. دل ز من بربود و درجانم نشست

5. خنجر خون‌ریز او خونم بریخت

6. ناوک سر تیز او جانم بخست

7. آتش عشقش ز غیرت بر دلم

8. تاختن آورد همچون شیر مست

9. بانگ بر من زد که ای ناحق شناس

10. دل به ما ده چند باشی بت‌پرست

11. گر سر هستی ما داری تمام

12. در ره ما نیست گردان هرچه هست

13. هر که او در هستی ما نیست شد

14. دایم از ننگ وجود خویش رست

15. می‌ندانی کز چه ماندی در حجاب

16. پردهٔ هستی تو ره بر تو بست

17. مرغ دل چون واقف اسرار گشت

18. می‌طپید از شوق چون ماهی بشست

19. بر امید این گهر در بحر عشق

20. غرقه شد وان گوهرش نامد به دست

21. آخر این نومیدی ای عطار چیست

22. تو نه ای مردانه همتای تو هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوارم مکن که ریختن آب روی را
* با خون صد شهید مقابل نهاده اند
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ