عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 752

1. از من بی خبر چه می‌طلبی

2. سوختم خشک و تر چه می‌طلبی

3. گر چه شهباز معرفت بودم

4. ریختم بال و پر چه می‌طلبی

5. در دو عالم ز هرچه بود و نبود

6. بگسستم دگر چه می‌طلبی

7. مانده‌ام همچو گوی در ره تو

8. گم شده پا و سر چه می‌طلبی

9. من آشفته را ز عشق رخت

10. هر دم آشفته‌تر چه می‌طلبی

11. پیش طرف کلاه گوشهٔ تو

12. کرده‌ام جان کمر چه می‌طلبی

13. گفته‌ای درد تو همی طلبم

14. درد ازین بیشتر چه می‌طلبی

15. با دلی پر ز درد تو شب و روز

16. شده‌ام نوحه‌گر چه می‌طلبی

17. بی خبر مانده‌ام ز مستی عشق

18. هستت آخر خبر چه می‌طلبی

19. پرده برگیر و بیش ازین آخر

20. پردهٔ من مدر چه می‌طلبی

21. چند باشم نه دل نه جان بی تو

22. راندهٔ در بدر چه می‌طلبی

23. بی تو عطار را روا نبود

24. خون گرفته جگر چه می‌طلبی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر آن شب در فراق روی لیلی
* که بر مجنون رود لیلی طویلست
شعر کامل
سعدی
* پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
* این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده
شعر کامل
خاقانی
* کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
* نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
شعر کامل
سعدی