عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 758

1. ای آفتاب از ورق رویت آیتی

2. در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی

3. هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال

4. سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی

5. بر نیت خطت که دلم جای وقف دید

6. کرد از حروف زلف تو عالی روایتی

7. از مشک خط خود جگرم سوختی ولیک

8. دل ندهدم که در قلم آرم شکایتی

9. آب حیات در ظلمات ظلالت است

10. تا کی ز عکس لعل تو یابد هدایتی

11. خورشید را که سلطنت سخت روشن است

12. بنگر گرفت سایهٔ زلفت حمایتی

13. هر دم ز زلف تو شکنی دیگرم رسد

14. زان پی نمی‌برم شکنش را نهایتی

15. چون زلف تو به تاب درم تا کیم رسد

16. از زلف عنبر تو نسیم عنایتی

17. زلف توراست از در دربند تا ختن

18. زان دل فرو گرفت زهی خوش ولایتی

19. عطار تا که بود، نبودش به هیچ روی

20. جز دوستی روی تو هرگز جنایتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
* محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
* شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
شعر کامل
حافظ
* گوید تا تو با تویی هیچ مدار این طمع
* جهد نمای تا بری رخت توی از این سرا
شعر کامل
مولوی