عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 780

1. دوش سرمست به وقت سحری

2. می‌شدم تا به بر سیم‌بری

3. تیز کرده سر دندان که مگر

4. بربایم ز لب او شکری

5. چون ربودم شکری از لب او

6. بنشستم به امید دگری

7. جگرم سوخت که از لعل لبش

8. شکری می نرسد بی جگری

9. گاهگاهی شکری می‌دهدم

10. بر سر پای روان در گذری

11. زین چنین بوسه چه در کیسه کنم

12. وای از غصهٔ بیدادگری

13. زان همه تنگ شکر کو راهست

14. از قضا قسم من آمد قدری

15. تا خبر یافته‌ام از شکرش

16. نیست از هستی خویشم خبری

17. کارم از دست شد و کار مرا

18. نیست چون دایره پایی و سری

19. وقت نامد که شوم جملهٔ عمر

20. همچو نی با شکری در کمری

21. ماه‌رویا دل عطار بسوخت

22. مکن و در دل او کن نظری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو او مرز گیرد بشمشیر تیز
* برانگیزد اندر جهان رستخیز
شعر کامل
فردوسی
* بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
* این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
شعر کامل
حافظ
* برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
* تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
شعر کامل
سعدی