عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 832

1. هرچه هست اوست و هرچه اوست توی

2. او تویی و تو اوست نیست دوی

3. در حقیقت چو اوست جمله تو هیچ

4. تو مجازی دو بینی و شنوی

5. کی رسی در وصال خود هرگز

6. که تو پیوسته در فراق توی

7. زان خبر نیست از توی خودت

8. که تو تا فوق عرش تو به توی

9. تا وجود تو کل کل نشود

10. جزو باشی به کل کجا گروی

11. نقطه‌ای از تو بر تو ظاهر گشت

12. تو بدان نقطه دایما گروی

13. نقطهٔ تو اگر به دایره رفت

14. رو که کونین را تو پیش روی

15. ور درین نقطه باز ماندی تو

16. اینت سجین صعب وضیق قوی

17. چون تو در نقطه کشته باشی تخم

18. نه همانا که دایره دروی

19. نتوان رست از چنان ضیقی

20. جز به خورشید نور مصطفوی

21. کرد عطار در علو پرواز

22. تا بدو تافت اختر نبوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام
* وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
* در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
شعر کامل
مولوی
* غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
* من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
شعر کامل
رهی معیری