عطار_الهی نامهبخش هفتم (فهرست)

شمارهٔ 12-(10) حکایت سلطان محمود با دیوانه

1. در آن ویرانه شد محمود یک روز

2. یکی دیوانهٔ را دید پر سوز

3. کلاهی از نمد بر سر نهاده

4. بدو نیک جهان بر در نهاده

5. بر او چون فرود آمد زمانی

6. تو گفتی داشت اندوه جهانی

7. نه یک لحظه سوی سلطان نظر کرد

8. نه از اندوه خود یک دم گذر کرد

9. شهش گفتا که چه اندوه داری

10. که گوئی بر دلت صد کوه داری

11. زبان بگشاد مرد از پردهٔ راز

12. که ای پرورده در صد پردهٔ ناز

13. گرت هم زین نمد بودی کلاهی

14. ترا بودی درین اندوه راهی

15. ولیکن در میان پادشائی

16. چه دانی سختی و درد جدائی

17. که مومی با عسل خفته بصد ناز

18. نه از آتش خبر دارد نه از گاز

19. ولی هرگه که از وی شمع سازند

20. ز سوزش روشنی جمع سازند

21. چو اشک از آتش آید افسر او

22. بداند آنچه آید بر سر او

23. تو هم این دم نهٔ از خویش آگاه

24. ولی آن دم که برگیرندت از راه

25. بهر یک یک نفس روشن بدانی

26. که مُرده بودهٔ در زندگانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلم چون برگ بید از آب زیر کاه می لرزد
* وگرنه سینه چون کشتی به دریا می توانم زد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
* می شد گر از شکستن دلها صدابلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
* که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی
شعر کامل
صائب تبریزی