عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 42-گفتگوی عیسی با خم آب

1. خورد عیسی آبی از جویی خوش آب

2. بود طعم آب خوشتر از جلاب

3. آن یکی زان آب خم پر کرد و رفت

4. عیسی نیز از خم آبی خورد و رفت

5. شد ز آب خم همی تلخش دهان

6. باز گردید و عجایب ماند از آن

7. گفت یا رب آب این خم و آب جوی

8. هر دو یک آبست، سر این بگوی

9. تا چرا تلخ است آب خم چنین

10. وین دگر شیرین ترست از انگبین

11. پیش عیسی آن خم آمد در سخن

12. گفت ای عیسی منم مردی کهن

13. زیر این نه کاسه من باری هزار

14. گشته‌ام هم کوزه هم خم هم طغار

15. گر کنندم خم هزاران بار نیز

16. نیست جز تلخی مرگم کار نیز

17. دایم از تلخی مرگم این چنین

18. آب من زانست ناشیرین چنین

19. آخر ای غافل، ز خم بنیوش راز

20. بیش ازین خود را ز غفلت خر مساز

21. خویش را گم کرده‌ای ای رازجوی

22. پیش از آنکت جان برآید رازجوی

23. گر نیابی زنده خود را باز تو

24. چون بمیری کی شناسی راز تو

25. نه بهشیاری ترا از خود خبر

26. نه بمردن از وجودت هیچ اثر

27. زنده پی نابرده، مرده گم شده

28. زاده مرده لیک نامردم شده

29. صد هزاران پرده آن درویش را

30. پس چگونه بازیابد خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی
* اگر آن گنج گران می‌طلبی رنج ببر
* گل مپندار که بی‌زحمت خاری باشد
شعر کامل
اوحدی
* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی