عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 59-گفتگوی مردی درویش با ابراهیم ادهم دربارهٔ فقر

1. آن یکی دانم ز بی‌خویشی خویش

2. ناله می‌کردی ز درویشی خویش

3. گفتش ابرهیم ادهم ای پسر

4. فقر تو ارزان خریدستی مگر

5. مرد گفتش کاین سخن ناید به کار

6. کس خرد درویشی آنگه شرم‌دار

7. گفت من باری به جان بگزیده‌ام

8. پس به ملک عالمش بخریده‌ام

9. می‌خرم یک دم به صد عالم هنوز

10. زانک به می‌ارزدم هر دم هنوز

11. چون به ارزم یافتم من این متاع

12. پادشاهی را به کل کردم وداع

13. لاجرم من قدر می‌دانم، تو نه

14. شکر آن برخویش می‌خوانم، تو نه

15. اهل همت جان و دل درباختند

16. سالها با سوختن در ساختند

17. مرغ همتشان به حضرت شد قرین

18. هم ز دنیا در گذشت و هم ز دین

19. گر تو مرد این چنین همت نه‌ای

20. دور شو کاهل، ولی نعمت نه‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک سینه بی داغ محال است گذارد
* این چهره چون لاله ستانی که تو داری
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز اهل درون باهش ترند آنان که بیرون درند
* اکثر به خاصان می دهد سلطان شراب ناب را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
* کی از سپند سوخته گردد صدا بلند
شعر کامل
صائب تبریزی